بلخره اون دو تا دندون عقل کج که توی فکم جا نمیشدن و داشتن لپمو سوراخ میکردن و داشتن نظم دندونامو به هم میریختن ؛ بلخره اونام جزیی از من بودن و حالا کندنشون دل تنگم کرده و ته حلقم مزهی خون حس میکنم! به دندونای عقل دیگه م فک میکنم که کم کم دارم میکنمشون. نمیدونم به خاطر عاقل شدنه یا کم حوصله شدن. نمیدونم خو کردن سخت تره یا کندن. کندن. کندن.
اجاره سوئیت یک روزه قشمبعد از دو ماه بقچهی لباس خنکا رو باز کردم؛ چه لباسهایی که فراموش کرده بودم ! چه لباسهایی که زیادی دوسشون دارم!
اجاره سوئیت یک روزه قشمبعد از دو ماه بقچهی لباس خنکا رو باز کردم؛ چه لباسهایی که فراموش کرده بودم ! چه لباسهایی که زیادی دوسشون دارم!
سوژه های تحقیق رمضانی!تو خونهی خیابون قصردشت ، الان هوا بهاریه. پنجرهی اتاق آخری و در تراس بازه. کتری میجوشه. نیمرو نیم پز شده. صدای دینگ تستر در اومده. یه لنگ دمپایی صورتیِ گناه دار زیر مبل دو نفره هه قایم شده. صدای شر شر آب از حموم میاد. آفتاب افتاده رو قالی لاکی.
سوژه های تحقیق رمضانی!عادت سر کردن با چیزهایی که ندارمانقدر برای خودم طبیعی شده که یادم رفته با کسی راجع به ش حرف بزنم. منظورم چیزایی نیست که ازم دورن یا فعلن ندارمشون؛ منظورم چیزاییه که اساسن نمیتونم داشته باشم یا وجود ندارن. مثلن خواهرم که دستای همو میگیریم . مثلن فامیلای پرجمعیتمون که با هم میریم تفریح و درد دل میکنیم . مثلن خدا. مثلن مادرم که از ۱۰-۹ سالگی باهاش حرف زدم. اتفاقات مدرسه رو براش تعریف کردم و از اون طرفم شوخیاشو برای همکلاسیام گفتم و هیچ وقت عذاب وجدان نگرفتم که دارم دروغ میگم. مادرم که تنها باگش مثل فیلم her بدن نداشتن یا بهتر بگم بغل نداشتن بود. مادرم که از غذا نخوردنم شاکی میشد. قبل ترا به یاوههای مدیر و معاون و معلما در مورد من پاسخ درخور میداد! توی تیم من بود و ازم دفاع میکرد. دوستامو دوست داشت. بزرگ که شدم ، بعد امتحان به م زنگ میزد و به استادا و مراقبا فحش میداد. به م یاد میداد چه طور رفتار کنم و چه طور به خودم برسم. برای دوستام خوراکیای خوشمزه میفرستاد. و حالام به م افتخار میکنه. افتخار میکنه. افتخار میکنه.
لیست بک لینک رایگان دوفالوبرای اولین بار بعد از چندین ماه عطر زدم! ابروهامو رنگ کردم. سشوار کردم. از خودم عکس انداختم. منظورم این بود که زنده م. یاد آوری به خودم که هنوز زنده م. اما میدونم که این فقط ماکت زنده بودنه ؛ دور از تو... دلم برای گذشته و آینده م تنگ شده.
اهمیت مشاوره و تحقیق در روند خرید گاوصندوقچند نفر سوژه ش کرده بودن. به حرفاش گوش میدادن تا زیرزیرکی مسخره ش کنن ؛ اداشو در بیارن و بخندن. یواشکی به ش گفتم که خودشو جمع و جور کنه. نکرد. به جاش رفت از من پیش همونا بد گفت. همونا که به ش میخندیدن! همیشه از من پیش بقیه بد میگه. همیشه بد میگه و آخرم مثل لیرشاه هیچ کس براش نمیمونه جز من! قانونش همینه.
اهمیت مشاوره و تحقیق در روند خرید گاوصندوقتعداد صفحات : 0